بی نهایت ریاضیدانان را برای مدت طولانی گیج کرده است – آیا اکنون آن را فهمیده ایم؟
INFINITY مفهومی است که فکر کردن به آن آسان است، اما درک آن دشوار است. کیست که به آسمان شب نگاه نکرده باشد و به این فکر نکرده باشد که آیا فضا برای همیشه ادامه دارد؟ آیا این کشش بی پایان است یا در نهایت متوقف می شود؟ اگه نه یعنی چی؟
انسان ها احتمالاً در بیشتر موارد به بی نهایت فکر می کردند…
ریاضیدانان مدتهاست که در مورد بهترین روش برای تثبیت برج بینهایت بحث کردهاند. برخی می گویند ما باید خوب را تنها بگذاریم و به بهترین ها امیدوار باشیم. برخی دیگر اصلاحاتی را ارائه کردهاند که گاهی خیلی گران به نظر میرسد، بعید به نظر میرسد یا با سبک اصلی سازگار نیست. هیچ کس تا به حال کاری مانند پیشرفت انجام نداده است. به جز، شاید، تا کنون. پس از دههها بنبست ظاهری، به نظر میرسد پیشرفتهای جدی در رابطه با این سوال گیجکننده در قلب همه اینها حاصل شده است: حدس اثباتنشده تقریباً ۱۵۰ ساله که به عنوان فرضیه پیوستگی شناخته میشود.
حتی بدترین هم نیست. اگرچه وجود این برج بی نهایت نتیجه منطقی ریاضیات است که ما آن را می شناسیم، اما همین ریاضیات در توصیف کامل آن ناتوان است. گچ را خراش دهید تا ساختار زیر نمایان شود و می بینید که تیرهای باربر مهم در سطوح پایینی وجود ندارد و این نشان می دهد که پایه های ریاضیات خود ناپایدار هستند.
برای مغزهای آموزش دیده ریاضی، بی نهایت گیج کننده تر است. ریاضیدانان بیش از یک قرن است که می دانند بی نهایت فقط یک چیز نیست، بی نهایت است. یک برج بیپایان از بینهایتهای بزرگتر وجود دارد که تا… خوب، هر چه میخواهید آن را بنامید.